این مقاله به بررسی سنت فکری و نظام معرفتی دو شاعر و نویسندة بزرگ، یعنی مولانا جلال الدین محمد بلخی و آندره ژید می پردازد. هدف پژوهش، یافتن همسانی ها وناهمسانی ها در نظام اندیشگانی این دو اندیشمند است. نتایج پژوهش نشان می دهد که این دو در مسائل بسیاری همچون: اعتقاد به ناکارآمدی عقل جزئی در کشف حقیقت، عشق، خویشتن شناسی، ابن الوقت بودن، پرهیز از عادت گرایی، تجرید و ترک تعلقات، مخالفت با علم ظاهری، مرگ، شادی و شوق زندگی، پرهیز از غرور و منیت، تجلی خداوند در تمام پدیده های جهان، با هم اشتراک اندیشگانی و در مسائلی همچون: لذت و هوس، عقوبت و گناه با یکدیگر ناهمسانی دارند. اما به طورکلی نقاط اشتراک این دو بیش از نقاط افتراق است و این امر تأثیر اقتدار فرهنگ و ادب غنی ایران در ادبیات غرب و بهره برداری جوامع غربی از ادبیات صوفیانه و تعلیمی ایران و یکسان بودن آبشخور معرفتی عارفان را نشان می دهد.
دیدگاه خود را بنویسید